عشق پرسپولیس
درود بدرود
بارها من گفته ام راز شقایق های سرخ
از زمین و روزگار و اتش و دنیای سرخ
گویا بر جان تب امده در سر نوشت
زندگیم جز فراری نیست در رویای سرخ
لحظه هایم فانی از اندوه تار این زمین
اری امشب حرف هایم مانده در دریای سرخ
در نگاه خسته ام یک انتظار بسته است
از ستاره اشک می ریزد در این دیبای سرخ
از سرشک چشم من یک چشمه جاری می شود
از تبار بید مجنون تا دل فردای سرخ
انجماد یک کسالت در تن من مانده است
از نگاهم بوی باران مانده در زیبای سرخ
خاطرات سبز باران تا همیشه ماندنی ست
در میان جنگل سبز دلم شولای سرخ
رد پای بی قراران می نشیند بر زمین
راز چشمان شبانه مانده در سرنای سرخ
در زلال چشمه ساران یک حقیقی گفته شد
همچو مجنونم بسوزم در پی لیلای سرخ
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |